یاسمینیاسمین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه سن داره

یاسمین زیباترین گل روی زمین

دخترم گوشواره های نومبارک

دخترم گلم بعداز اینکه ماه رمضون تموم شدتصمیم گرفتیم عید فطر یه مسافرت کوچولو بریم غافل از اینکه این تصمیم رو اکثر همشهریهامون هم گرفتن ما ساعت 9 صبح راه افتادیم هنوز به چیتگر نرسیده بودیم که ترافیک شروع شدما از تعجب به قول دوستی پودر شدیم رفتیم جاده مخصوص بعد جاده قدیم همه یک وضعیت داشتند، خوشبختانه باباجون جاده بوئین زهرا رو میشناخت رفتیم از اون جاده بریم تقریبا خلوت بود ساعت 1 رسیدیم زنجان، عوارضی نگهداشتیم تا کمی استراحت کنیم خانمی اونجا بود که می گفت ساعت 3 شب از تهران راه افتادن و الان رسیدن اونجا. بعد پلیس راه گزارش داد که این ترافیک بی سابقه ترین ترافیک بوده است. چند تا عکس تو مسیر ازت گرفتم:     &...
3 شهريور 1393

جدیدترین آثار هنری شما دختر گلم

یاس خوشگلم همان طور که در پستها قبلی نوشتم شما به نقاشی و نوشتن و خمیر بازی خیلی علاقه داری به همین دلیلم بود که خیلی زود نقاشی کردن رو شروع کردی و اخیرا هم سعی میکنی حروف انگلیسی رو که بلدی بنویسی . متاسفانه من عکس همه نوشته های شما رو ندارم ولی یه نمونه از دست خط دو سالگیت رو برات میذارم بعلاوه چند تا از جدیدترین نقاشیات :                                         شما به خمیر بازی و سفال هم علاقه داری ولی متاسفانه...
15 تير 1393

اولین اردوی مامان و یاسی

دوم تیرماه من و دختر گلم اولین اردوی دو نفره مونو رفتیم. یاس مامان شما اون روز با اینکه زود از خواب بیدار شده بودی و کمی بد اخلاق شده بودی ولی خوشحال بودی و مدام می پرسیدی مامان داریم میریم پارک؟ اون روز از طرف مهد کودک شما به همراه بقیه دوستای شما و خانم مربی رفتیم پارک نیاوران ، خیلی خوش گذشت . بخصوص اینکه با اتوبوس داشتیم می رفتیم و شما عاشق اتوبوسی و مدام طی مسیر میگفتی مامان خیلی خوش میگذره که سوار اتوبوسیم .چند از عکسای اون روز رو برات میذارم:                            ...
5 تير 1393

ویرایش جدید لغت نامه ات

یاس خوشگل مامان بیشتر از یه سال که از پست قبلی فرهنگ لغتها ی شمامیگذره در این مدت خیلی از کلمات رو یاد گرفتی و حتی کلمات جدیدتری هم آموختی و همچنان هستند کلمات و جملاتی که اونارو متفاوت تلفظ می کنی و این تفاوت برا من اونقد شیرینه که دلم می خواد اونارو ثبت کنم تا ماندگار بشن و هر وقت که یاد این شیرین زبونیهای شما افتادم یه سری به اونا بزنم. می مُره = میمیره خلدوش = خرگوش گرگان = قرآن بامیله = بامیه گلا رو مامان جون کاریده = گلا رو مامان جون کاشته سفررو خاله چیدیده = سفررو خاله چیده نانندگی کنم = رانندگی کنم شوچوفه = شکوفه خانم معمت = خانم معلم عروسکمو پا کن = عروسکمو بلند کن یا اوَلسَس...
4 تير 1393

بعد یه وقفه طولانی

دختر گلم دلم می خواد بدونی از اینکه برا یه مدت طولانی نتونستم خاطراتت رو ثبت کنم چقدر ناراحتم، مشغله های زندگی به خصوص وقتی چندین کار هم زمان میشوند همه وقت و انرژی آدم رو مبگیرند ولی عزیز دلم سعی می کنم تا جایی که به خاطر دارم برات بنوسیم.دختر گلم خیلی دلم می خواد که زودتر خودت بزرگ بشی و نگارش خاطراتمون رو بر عهده بگیری. یاسی عزیزم این روزا شما خیلی تغییر کردی بهتره بگم خیلی بزرگ شدی، بخصوص اینکه بعد از عید این تغییرات بیشتر به چشم می خورند. به قول خودت که میگی " من دیگه بزرگ شدم برا خودم خانمی شدم دیگه خودم میتونم غذا مو درست کنم. "آره عزیزم واقعا خانم شدی برا خودت دختر گلم از زمستان 92 تا ال...
28 خرداد 1393

اولین برف زمستانی

یاس عزیز مامان بالاخره بعد دوسال تو تهران اونقدی برف اومد که بشه باهاش برف بازی کنی و معنی برف اومده و هوا سرد شده رو بفهمی. سه شنبه ١٥ بهمن از اول صبح یک بند برف اومد و تقریبا همه جا برف خوبی نشسته بود، صبح  من دانشگاه بودم و شما با مامان جون رفته بودی برف بازی ،‌بعد از ظهر که برگشتم هی میگفتی مامان بریم برف بازی مامان بریم برف بازی منم چون هوا خیلی سرد بود مجبور شدم که سریع ببرمت یه کم بازی کنیم و زود برگردیم. فقط تونستیم چند تا عکس بگیرم که برات می زارم .                   چهار شنبه که خونه خودمون بودیم مدام می گ...
25 بهمن 1392

من گنده

روز تاسوعا برا نماز رفته بودیم مسجد ،یه چند دقیفه ای رو آروم نشستی ولی بعد شروع کردی به اظهار نارضایتی به طریق گوناگون منم سعی می کردم به هر نحوی که شده آرومت کنم تا زیاد سرو صدا نکنی. بین نماز عصر بود که شروع کردی که مامان این خانم منه گندش چی شده و هی تکرار میکردی، من اون موقع فقط نگران سرو صدات بودم متوجه حرفت نمی شدم . بعد از اینکه نماز تموم شد ازت پرسیدم که چی داری مگی و تو بازم حرفتو تکرارکردی بعد از اینکه کلی فکر کردم و کلی باچشم گشتم تا اون خانمی رو که تو می گفتی رو پیدا کردم تازه فهمیدم که چی داری می گی  منظورت از منه گنده انگشت شصت بود کلی با مامان جون خندیدیم. چند وقت بعد چون تو مدام به انگشت شصت می کفتی منه گن...
23 بهمن 1392