اولین برف زمستانی
یاس عزیز مامان بالاخره بعد دوسال تو تهران اونقدی برف اومد که بشه باهاش برف بازی کنی و معنی برف اومده و هوا سرد شده رو بفهمی. سه شنبه ١٥ بهمن از اول صبح یک بند برف اومد و تقریبا همه جا برف خوبی نشسته بود، صبح من دانشگاه بودم و شما با مامان جون رفته بودی برف بازی ،بعد از ظهر که برگشتم هی میگفتی مامان بریم برف بازی مامان بریم برف بازی منم چون هوا خیلی سرد بود مجبور شدم که سریع ببرمت یه کم بازی کنیم و زود برگردیم. فقط تونستیم چند تا عکس بگیرم که برات می زارم.
چهار شنبه که خونه خودمون بودیم مدام می گفتی مامان بریم برف بازی، هوا خیلی سرد بود و یک سره برف مییومد، اونقد اصرار کردی که مجبور شدم از بالکن یه کم برف بیارم و توخونه باهاش بازی کنی. تو اون قد از برف خوشت اومده بود که بعد یه کم بازی شروع کردی به خوردن اون.
پنج شنبه شب برا شام رفتیم بیرون، خوشبختانه تو محوطه بیرونی رستوران تاپ و سرسره و کلی برف بود که بعد از شام رفتیم و تو تونستی برف بازی کنی .
قربون دختر خوش ژست خودم برم