یاسمینیاسمین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه سن داره

یاسمین زیباترین گل روی زمین

روز سوم دوباره در بیمارستان

1392/6/19 17:19
نویسنده : مامان
261 بازدید
اشتراک گذاری

دو روز بود که کنارم بودی. دخترم، مسافر کوچولوی من که تازه از پیش فرشته ها  اومده بودی و هنوز بوی خوب فرشته هارو می دادی.

عصر متوجه شدم که این فرشته کوچولوی من  تب داره. با بابا کیوان و مامان جون دوباره بردیمت بیمارستان. دکتر بعد از معاینه کردنت گفت تبت به خاطر کم شیر خودنته ولی باید آزمایش زردی بدی. جواب آزمایشت ١٣.٤ بود دکتر گفت که باید بستری بشی.برای اطمینان بیشتر  یه بیمارستان دیگه هم بردیمت و اونجا آزمایش دادیم دکتر اونجا هم گفت بهتره که بستری بشی و ما دوباره برگشتیم به آتیه و من و تو اونجا موندیم ما فقط یه شب تو خونه مونده بودیم. برام خیلی سخت بود دوباره تو بیمارستان باشم مخصوصا اینکه تو رو گذاشتند تو دستگاه، اون وقت بود که من دیگه نتونستم خودم رو کنترل و اشکم جاری شد. سخت ترین مرحله برای من همین دو روز بود که تو رو چشم بسته تو دستگاه ببینم. خودتم می تونی قضاوت کنی:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فردا مامان فریده با عمه اومدند دیدن ما بعد هم مامان جون و خاله اومدند اون شب مامان جون پیش ما موند. اون روز نافت افتاد یعنی تو چهار روزگیت.

شنبه از بیمارستان مرخص شدی اومدیم خونه ولی عصر دوباره بردیمت پیش دکتر اطفالت. اون اعتقاد داشت که بستری کردنت ضروری نبوده و ما می تونستیم تو خونه هم از دستگاه استفاده کنیم. آقای دکتر گفت که زردی از روز سوم شروع می شود و تا روز هفتم به اوج می رسد و تا روز چهاردهم در اوج می ماند و از روز پانزدهم شروع به پایین آمدن می کند تا روز شصتم. چه قدر این گفته دکتر در مورد تو درست بود زردی تو دقیقا تاشصت روز طول کشید تا خوب شد هر چند که در این مدت من هر کاری که تونسته بودم برات کرده بودم از قطره ترنجبین گرفته تا قرص فنوباربیتول. دقیقا یادم نمیاد که چندتا دکتر مختلف بردمت ولی خوب یادمه که بطور عجیبی به این موضوع حساس شده بودم. یادم میاد وقتی که دکتر گفت زردیش کاملا خوب شده چه قدر خوشحال شدم. لبخند

این عکسهارو هم عمه بعد از اینکه از بیمارستان اومدیم ازت گرفته، الهی قربونت برم که صورتت به خاطر تو دستگاه موندن تمام جوش ریز زده بود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)