از عید 91 تا تولد یک سالگیت
بهار ٩١ قشنگ ترین بهاربود چون زیباییهای اون همراه شده بود با بزرگ شدنهای تو. هر روز که میدیدمت با خودم فکر می کردم که چه قدر زود بزرگ شدی من هنوز کاملا باور نکرده بودم که مادر شدم و تو به این زودی بزرگ شدی . هر روز که یه کار جدید یاد می گرفتی اولش خیلی ذوق می کردم ولی بعد یه کم دلم می گرفت. ششم اردیبهشت تقریبا یاد گرفتی که خودت رو یه جورایی جلو بکشی. دوازده اردیبهشت اولین ظرف مامان رو که یه نلبکی بود شکوندی، دوازده اردیبهشت اولین بار خودت از کنار میز گرفتی و وایسادی، بیستم اردیبهشتم اولین سرما رو خوردی. حالا دیدی چه قدر اولین وجود داره اینم یه عکس ازت توی اردیبهشت ماه. این عکسو وقتی که داشتی...
نویسنده :
مامان
16:31