یاسمینیاسمین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه سن داره

یاسمین زیباترین گل روی زمین

تولد دو سالگی

1392/7/11 15:37
نویسنده : مامان
890 بازدید
اشتراک گذاری

یاس عزیزم، روز تولدت جمعه بود از قبل آتلیه رزرو کرده بودیم ساعت 2 بعد از ظهر. بعد از اینکه از خواب بیدار شدی و صبحانه خوردی آماده شدیم و راه افتادیم که اول کیکت رو بگیریم و بعد بریم آتلیه. بعد از اینکه کیک رو گرفتیم و به سمت آتلیه راه افتادیم تو شروع کردی که من کیک می خوام و هی دستت رو کردی توی کیک اون قدر انگشتت رو  زدی به روی کیک که یه طرف کیک تماما جای انگشتهای تو بود من و بابا تصمیم گرفتیم که کیک رو ببریم خونه که حداقل برا شب سالم بمونه ...وقتی رفتیم آتلیه و خانم عکاس متوجه شد که کیکت رو نبردیم گفت امروز تولد خودشم هست به همین خاطر هم رفت یه کیک گرفت که هم عکسای تولد تورو باهاش بگیره و هم تولد خودش رو...

تو آتلیه اولش خوب بودی ولی کم کم خسته شدی به طوریکه عکسهای آخر که قرار بود سه تایی بگیریم رو بی قراری کردی و نذاشتی ما هم خیلی اصرار نکردیم و بی خیال اون عکسا شدیم. وقتی برگشتیم خونه تو بلا فاصله خوابیدی تا 9 شب، درست قبل از اومدن مهمونها من به زور بیدارت کردم. 

امسال مهمونامون فقط مامان جونینا بودند با دایئنا، مامان فریدئینا رفته بودند پلور. امسال برخلاف پارسال خیلی نانای نمیکردی ولی هی شعر تولد رو می خوندی و هی میگفتی من کیک میخوام. ولی بعد از بریدن کیک اصلا ازش نخوردی...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

niniweblog.com

 

 

 

 

یاسی نازنین مامان، با خودم فکر میکردم که تو ی این یک سال تو چه قدر بزرگ شدی، بیشترین تغییرات رو بعد از عید داشتی  مثلا : درست بعد از واکسن ١٨ ماهگی شروع کردی به حرف زدن البته قبل از اون یه کلماتی رو تک توک میگفتی ولی بعد از واکسن بلا فاصله بدون اینکه من چیزی بهت یاد بدم شروع کردی به جمله کامل گفتن،  شمردن رو تا ١٠ یاد گرفتی البته الان تا ١٧ بلدی بشمری ،‌ ازالفبای انگلیسی  A B C D رو یاد گرفتی ، تو فصل بهار تمام رنگهارو یاد گرفتی ( به غیر از چند رنگ فرعی مثل گلبهی و خاکستری و...) همه جورچینهایی رو که برات گرفتم خیلی سریع یاد گرفتی که بچینی و زود ازشون خسته شدی و هی میگی مامان جورچین جدید بگیر برام.

یاسمین مامان روز 28 خرداد مجبور شدم از شیر بگیرمت از بس که کم غذا شده بودی.

از مهمترین علاقه هایی که تو توی این سن و سال داری میتونم بگم که عشق به گربس امکان نداره گربه ای رو تو خیابان ببینی و ما مجبور نباشیم که دنبالش بریم ، دیگه اینکه تو عاشق کارتون گوسفندها هستی و من هم کمال استفاده رو از این علاقه تو میکنم و با گفتن قصه ببیی بهت غذا میدم یا اینکه لباس میپوشونم و...

 

 

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)